و به طرزِ عجیبی آرامم، خیلی آرام. آنقدر که از خودم تعجب می کنم و از همه ی این آرامش، و می ترسم، می ترسم یکباره بیرون بریزم، به سرم بزند و همه ی زندگی َم را جمع کنم و روی دوشم بگذارم، بوسه ای روی پیشانیِ شهر بزنم و همه ی سپیده دَم هایی که بوی لیمو میدهند را پشتِ سر بگذارم. منبع
درباره این سایت