نگین برگشته است و این می تواند یکی از صد دلیل برای خوشحالی ِ تابستان باشد. درِ دفتر باز می شود و نگین با جعبه ی شیرینی وارد می شود، با مانتوی توری و قشنگش، دست هایم را از هم باز می کنم. می گوییم : کرونا ! و بلند می خندیم و همدیگر را بغل می کنیم، می بوسمش، از هم دور می شویم و نگاهش می کنم، دوباره محکم بغلش می کنم، مثل عزیزی که دوباره بدستش آورده باشم، مثل عروسک های شیشه ای بچگی، روبروی هم می نشینیم و حرف میزنیم، و همه ی این مدتی که نبوده است را برایش می منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

❀ دختر غریبه با طعم گوجه سبز قرمز ❀ 28 آذر ماه فایتون قطعه مجید غلامی آموزش نصب دوربین مدار بسته ارزان کده سایت کمک درسی برای دانش اموزان گیاهان دارویی سلامت